بخش بیست و چهارم، پادشاه و سلطان
پادشاهان کلنگ را برای ساختن مدرسه
بر زمین می کوبند، سلاطین برای مسجد و حسینیه
برای داشتن رم، آورلیوسی باید … برای یافتن و ساختن ایران، رضا شاهی و …
شاید برخی را نظر بر این باشد که تصویر داده شده از ایران دوران پهلویها مبالغه آمیز و برای قلیلی به شدت مخاطره آمیز. مرا در این تصویر سازی گریزی نیست، امروز می توان به درستی از جانب مردم سخن گفت، به عبارت بهتر خود را مردم تعریف کرد. نه چون قبل از انقلاب که تمامی روشنفکران خود را مردم تعریف می کردند. آنان تقریبا هم صدا و هم کلام می گویند، ما را به ساختن فردای بهتر از سوی شما امیدی نیست. زحمت کشیده ما را به جهنم دوران پهلوی بر گردانید. بخشی از آن قلیل اندیشان
می گویند گذشته هر چه بود گذشته، باید به آینده فکر کرد. اما جهنم اندیشان می گویند آینده یعنی ادامه راه تعریف شده دوران پهلوی ها. به طور مشخص یعنی تعریف شده در آثار نوشتاری و عملی بر جای مانده از محمد رضاشاه.
و من تاکید دارم که فهم مدنی بالای ملت ایران، همان فهم و درک تمدن شناسان آکادمیک و تجربه گرای اروپا و آمریکا در روزگار کنونی ما است، چون در اینگونه نگاه، از دانش یونان و از گنجینه گفتمان مدنی یاری گرفته شده.
در گفتمان مدنی اینگونه نگاه، بر آمده از عرف و بعدتر خود، عرف جامعه می شود. برای نمونه در این گفتمان گفته می شود. پادشاهان، کلنگ برای داشتن دانشگاه بر زمین می کوبند، سلاطین، کلنگ را برای ساختن مدرسه علمیه (فیضه) و …
به گذشته ایران از این زاویه نگاهی بیاندازید. در دوران پادشاهان هخامنشی در طول بیش از دو قرن در ایونیا (آسیای صغیر) از ساتراب نشینهای ایران، به گواه آثار فراوان تاریخی در پرگامون، افسوس و یا سایر ساتراب نشینها به عبارت بهتر “کشور، شهرهای ایونیایی” کتابخانه، سالن تئاتر، سالن موسیقی” و … یا در آن زمان بنا شده یا کلنگ خورده. همچنین در دوران سلوکیان، اشکانیان، ساسانیان و … عکسهای زیر شاهد تاریخی این مدعا است. قبلا هم اشاره شده مدارس، دبیرستانها با همین نام، دانشگاهها یا دانشگاهی را در کارنامه خود دارند.
نگاهی به کارنامه حضور خلفای عرب و سلاطین ترک در ایران، مملو از بقعه و مسجد و حوزه علمیه. البته چندتا پل و منار جنبانی هم در کار نامه دارند. که این سه و … ارتباطی با نگاه سخت آخرت محور این حکام ندارد. اینگونه کارها در منش مدنی پنهان و آشکار همه متمدنین جهان از آن جمله ایران، به شکل بر جسته ای به چشم می خورد.
درباره صفویان قبلتر اشاراتی رفت اینان نام پادشاهی را به عاریت یدک می کشند. شاه سلطان حسین نام شاه را برازنده اسم خود ندید به آن سلطانی هم اضافه نمود. شاید کارنامه جدش شاه اسماعیل را خوانده باشید، که هر که آنرا بخواند کلاه در برابر سعد ابن ابی وقاص از سر برمی دارد.
جلوتر بیاییم، تمام عظمت و خدمات قاجار ساختن مسجد فخروالدوله است. (مادر دکتر علی امینی) اگر امیر کبیری بی اجازه قبله عالم، دانشگاه دارالفنون را می سازد. پرداخت هزینهاش را شما بهتر از من می دانید.
این اسناد تاریخی و صدها نمونه دیگر آن به شما این اجازه را می دهد که سلسله های پادشاهی را در زمره تمدن سازان تاریخ و خلفا و سلاطین را تخریب گران تمدن به عرف معرفی کنید.
داوری من از روی کارنامه خاندانی است که ملت ایران و همپای آن ملل اروپا و آمریکا با بهره گیری از دانش و تمدن یونان با آن زندگی
می کردند و زندگی می کنند. این داوری نگاه خاص خود، ادبیات خاص خود، نقد خاص خود را داراست. همانگونه که نگاه غیر مدنی (نگاه ایدئولوژیک) ادبیات و نقد خاص خود را دارد. با این توضیح وارد فصل دیگری از کتاب “مقایسه نقد مدنی با نقد غیر متمدنانه” میشویم.
ابتدا توضیحی در باب نقدها. منظور، نقد تاریخی جامعه شناسانه حکومتگران است پژوهشگر مدنی با مراجعه به تاریخ، به روش حکمرانی، به میراث بر جای مانده فرد یا سلسله ای که آن فرد بدان منسوب می باشد و میزان رضامندی و یا نارضایی جامعه از فرد مورد موضوع پژوهش، اعم از موافق و یا مخالف با معیارهای عرف مدنی، به داوری می نشیند. در عرف مدنی احترام به حقوق شهروند، آزادی های اجتماعی و سیاسی (با آزاد گذاردن معارضان که موضوع اصلی مورد مناقشه بین مخالفان حکومت با آنان می باشد با این اضافه که معارضان جای در یک چنین جوامعی دارند اما جایگاه تاثیر گذاری در جهت تخریب، باید از آنان سلب گردد)، توسعه بهداشت و درمان، توسعه دانش و فرهنگ و هنر، رشد فناوری، بالا بردن قدرت خرید مردم ایجاد امنیت برای عموم، احترام به حقوق بین الملل، حفظ و حراست از آثار و ابنیه تاریخی و … از سوی دیگر، کاستن از رشد فساد، رشوه خواری، دزدی، اختلاس، میزان اعتیاد، ایجاد مراکز توانبخشی به آسیب دیدگان و نیازمندان و … سامان دادن به سایر کاستیها.
این بر شمرده ها ارزشهای مدنی می باشند که مورد قبول همه تمدنها است. این همه را بر می شمارد. سپس کاستی ها را. در نگاه اول نبود یا درحال سکون و یا در سراشیب سقوط قرار گرفتن این ارزشها و یا کاستیهای فراوان در هر دو را، سپس با اتخاذ روش ایجابی، سعی در بر کشیدن نگاه حکومت گر در پایبندی به اجرای آنها و بالا بردن سطح استانداردها را دارد.
با این هدف که رهروی را همانند سوفیستها با فضیلت آشنا سازد. حال اگر این رهرو حاکمی یا پادشاه خردمندی باشد از این طریق ملتی را در مسیر تمدن قرار می دهد.
آنگاه عملکردهای مثبت و منفی را در دو کفه ترازوی تاریخ که از نگاه داوران فرزانه فراوان خالی نیست، به داوری می گذارد. (همان مراجعه به افکار عمومی)، اگر شاهین ترازو وزن ارزشها را نیم به علاوه یک واحد نشان داد، کار نامه قبولی را حاکم در تاریخ با خود دارد.
مشاهده می کنیم که نقد مدنی با برجسته کردن ارزشهای ماندگار آغاز و با دید لیوان از نیمه پر، آنرا به پایان می برد. به وزن کشی در نقد از نگاه ایدئولوژیک خواهیم رسید.