فصل آخر بخش اول : رابطه حزب و تمدن

 بخش اول  رابطه ی حزب و تمدن

آیا تاکنون پیش خود فکر کرده اید؟ که چرا متمدنین حزبی با این نام و یا تحت هیچ نام دیگری برای خود ندارند؟ در حالی که در کشورهای متمدن تا سی در صد شهروندان آن دموکراسی ها را متمدنین تشکیل می دهند؟

در تعریف حزب جدا از قدمت آن که گویا در قرآن هم نمی دانم سوره ای یا … با این نام آمده که بار قومی، زبانی، ایدئولوژیکی، در پوشش سیاست را با خود همراه دارند، این گونه آمده: اشتراک نظر و اتفاق عمل برای کسب قدرت سیاسی، برای رسیدن به اهداف و برنامه‌ های از قبل تعین شده.

در دموکراسی ها یعنی جوامع متمدن هنگامی که شما با واژه کسب قدرت سیاسی مواجه می شوید. بلافاصله با خطر جابجایی قدرت از جایگاه قانون به حکمرانی فرد یا گروه”همان حزب” به جای قانون روبرو هستید. تنها همین واژه قدرت سیاسی که استراتژی تمامی احزاب را شامل می شود، کافی است که تمدن، راه خود را از آن جدا نماید. اما اعلام می دارد که برای احزاب هم در تمدن جای هست حتی همراه احترام، ولی باید بپذیرد که مانند مسجد و کلیسا و کنیسه چون بر تمدن است، نه با تمدن، لذا انتظار جایگاهی در مدنیت نمی تواند باشد. با اتفاقی که بیش از هفت دهه پیش با به قدرت رسیدن حزب نازی و روی کار آمدن هیتلر و دار و دسته فاشیسم رخ داد.

برای دقت نظر بیشتر و مراقبت از تمدن باید این گونه به حزب نگاه کند. جورج ارول به درستی به این تعریف حزب اشاره دارد. می گوید رسیدن به قدرت سیاسی برای هر حزبی هدف است نه وسیله. دیدیم که چگونه قانون در حاشیه و یا تعطیل، حاصل به نفس افتادن دموکراسی، و فاجعه برای بشریت ببار آورد.

در جامعه شناسی مدنی، جائی برای کاربرد ابزارهای دو گانه در نظر گرفته نشده. چرا؟ چون حزب ابزاری است برای رسیدن به هدفی”عمدتا ایدئولوژیک” هنگامی که به پیروزی رسید خودش و منافع اعضایش می شود هدف. معنایی همسان انقلاب که در تعریفش گفته بودیم، انقلاب روش ناکارآمدی است برای جابجایی قدرت. وقتی به منظورش رسید خودش می شود هدف و…

در مدنیت مفاهیمی مورد تاییدند که ابطال پذیر نیستند. قرنها طول کشیده و هزینه های سنگین بر بشریت تحمیل شده تا حاکمیت قانون “همان اسم معنا” جای حاکمیت  فرد یا حزب را بگیرد. همین طور قرنها طول کشیده تا اعمال قدرت سیاسی که مورد مطالبه احزاب سیاسی است. جای خود را به اداره و مدیریت جامعه توسط صاحب صلاحیتان، به سخن دیگر شایسته سالاران داده شده. لذا جابجایی قدرت جایش را به اعمال مدیریت، از ناکارآمد به مدیریت کارآمد داده. یعنی انقراض دوران حزب سالاری در محتوا در مدنیتها.

در بخش دیگر معنای حزب داریم که حزب اعضایش را مکلف می کند که از دستورات و فرامین صادره عمدتا از راس هرم قدرت تبعیت کنند. این نگاه با صراحت می فرماید، شهروند یعنی امت، خلع ید از اندیشه، تو استحقاق فکر کردن نداری، فکر درست تنها آنی است که دیگران آن را برایت تعریف می کنند! این خواست را جز تحقیر و یا توهین به حقوق فردی، چیز دیگری نمی توان بر آن نام نهاد. شاید موافقان تحزب گرایی بگویند خرد جمعی بهتر از نظر فردی قادر به تشخیص بهتر است. این حرف سخن درستی است، مشروط بر اینکه منافع شخصی یا حزبی برای اعضایش خرد تعریف نشود.

یکی دیگر از ویژگی‌های غیر مدنی بودن حزب این که حامل ایدئولوژی خاصی است. بر خلاف ضرورت اتحادیه‌های صنفی که کارش دفاع از منافع و حقوق صنفهای دارای منافع متفاوتند و یا سایر انجیوها (NGO)  که ارکان ساختار مدنی را مدیریت می کنند. احزاب منافع ایدئولوژی خاصی را ترویج و تبلیغ و یا مدیریت می کنند. لذا ابزاری هستند زیان رسان به تمدن.

نگاه کنید به شناسنامه احزاب گوناگون، احزاب کومونیستی که دشمن فطری تمدنند، احزاب فاشیستی و نگاه خالی از پیش داوری به ترکیه اردوغان. با استفاده بهینه از قدرت تجمع نیرودر حزب ابتدا، با استفاده از ابزار قانونی “انتخابات” آن را به قانون تبدیل، سپس به نابودی مدنیت نوپای ترکیه مشغول می باشد و …

سخن آخر این که آنچه که تا به امروز تمدن را روز به روز به جلو پیش برده، ناشی از تلاش خردمندانه کسانی است که ابتدا با استفاده از ریز دانه های فرهنگ، با بالابردن دانش شهروندان، با استفاده از مدرنیته، چه نوع آنتیک آن و چه نوع به روز آن، و باافزایش قدرت خرید، رفاه اقتصادی شهروندان، آن را تیمار داری کرده تا بدین جا رسانده اند. اعمال قانون را بدیل، حکم رانی قدرت فردی یا حزبی یا قومی نمودند صاحب نامانی، چون سلون “اولین قانون گزارمدنی”، افلاطون ها معماران تمدن کلاسیک در یونان باستان، از سوئی و ادامه دهندگان راه آنان، منتسکیوها، جان لاکها و تمامی فارغ التحصیلان لژهای فراماسونری در انگلستان و بعدها لژهای فرانسه و آلمان و بیشماران دیگر از تمدن باوران تاریخ این کاخ ماندگار را به یادگار گرفته و با به روز کردن آن، برای آیندگان آراسته اند، بدور از آسیب رسانی احزاب، چون احزاب بیش از کمک به تمدن به آن آسیب رسانده‌اند. لااقل توان گفت با بودن دنیای مجازی تاریخ مصرفشان اگر روزگاری هم مفید بوده، حال دیگر گذشته.