پیش درآمد

یونان قرن پنج قبل از میلاد، تقریبا هم عصر اواخر پادشاهی کوروش، تولد فرزندی با نام پریکلس از تبار اشرافیت را در تاریخ خود دارد که با این نوع نگاه به زندگی شهروندانش، این بینش انسان منشانه در کشورداری و مملکت سازی، این شیوه حکمرانی، این ادبیات فاخر و بلیغ را که شما نظاره گر خواهید بود! دومین واضع تمدن در حوزه نظر بعد از اولین واضع آن در حوزه عمل، کوروش کبیر، از درس آموختگان مکتب سوفیستها به معلمی آناکساگوراس پدر جامعه‌شناسی آکادمیک بود. وی یکی از زیر مجموعه های دانش یونان را کرسی دار بود. که به حلقه پیش سقراطیان، فراهم آورندگان دانش مدنی یونان معروف و مشهورند.

نام کتاب، “نگاه به شاه از منظر دانش یونان” برگرفته از این پیشینه متمدنانه است. که قهرمانش یک این همانی آشکار با پریکلس دارد.

با هم برای شنیدن سوال یا نقدتان، خواندن کتاب را شروع می کنیم.

خطابه رثاییه پریکلس (۴۳۱ قبل از میلاد ) تلخیص

پریکس(۴۹۵-۴۲۹) سخنور، رهبر نظامی، سیاستمداری از نظر فکر خوش قریحه، فاضلی که دولت شهر یونانی آتن را به اوج شکوفایی خود رساند.

آتن سده پنجم پیش از میلاد جامعه ای بود آباد، با قاضیانی که هر ساله انتخاب می شدند و به آنها “ژنرالها” می گفتند و مشارکت گسترده شهروندان در نهادهایی چون مجمع “بول” تشکیلات مستقلی بود که در آن هر شهروندی یک رای داشت. بول تشکیلاتی بود ۵۰۰ نفری که اعضای آن سالانه از بین شهروندانی که بیش از سی سال داشتند، با رای گیری انتخاب می شدند. وظیفه این نهاد تهیه پیشنویس برای مجمع، بررسی کارهای دولت و کنترل قضات بود.

پریکلس در۴۵۴ ق م یکی از ده قاضی آتنی بود، که با پیشینه اشرافی از گسترش دموکراسی حمایت می کرد. از جمله ابداعات او پرداخت حقوق دولتی به قضات و سایر خدمات دولتی که به شهروندان فقیر آتن امکان
می داد تا در گردش چرخ حکومت مشارکت داشته باشند. سخنان او را توسیدید مورخ که هم عصر او بوده برای آگاهی نسلهای آینده ثبت کرده.

“بیشتر کسانی که در گذشته در این گونه مراسم سخن گفته اند، رسم خطابه خوانی در پایان مراسم به خاکسپاری جان باختگان را ستوده اند. من چنین نمی اندیشم. این مردان ارزش خود را با عمل نشان داده‌اند. اعتقاد ما به شجاعت و مردانگی اینان ،نباید از طریق خطابه خوب یا بدی که در اینجا خوانده می شود به زبان بیاید. آنجا که شنوندگان خطابه به آسانی نتوانند حقیقت آنچه را که گفته می شود باور کنند. و …

سخن را با یاد نیکانمان آغاز می کنم زیرا در چنین فرصتی ستودن ایشان و به یاد آوردن کارهای بلندی که انجام داده اند هم رواست و هم لازم. در این سرزمین ما، تا امروز همیشه قومی واحد نسل به نسل با شجاعت و فضیلت زندگی کرده و آنرا به صورت کشوری آزاد برای ما به ارث نهاده است. از این رو شایسته است که نیاکانمان را بستاییم. ولی پدران ما بیش از آنان در خور ستایشند زیرا ارثیه ای را که از پیشینیان خود گرفتند با تحمل رنج فراوان بزرگ تر ساختند و کشوری بزرگتر و نیرومندتر از آنچه گرفته بودند برای ما باقی نهادند. اما خود ما که امروز بیشترمان در سنین کمال هستیم و در اینجا گرد آمده ایم، به وسعت و نیروی کشوری که به ارث برده ایم افزوده چنان سازمان داده ایم که چه در زمان صلح و چه در هنگام جنگ از همه جهات بر خویش بسنده است.

نمی خواهم درباره ی اموری که همه می شناسید سخن را به درازا بکشم. شما همه می دانید که ما و پدرانمان چگونه در نبرد با دشمنانمان، چه یونانی چه بیگانه، جانفشانی کردیم که به قدرتی که امروز داریم دست یافتیم. آنچه می خواهم امروز در درجه اول باز نمایم، روحیه‌ای است که با آن در برابر دشواریها ایستاده ایم، و نظام سیاسی کشور ما و شیوه زندگی ماست که ما را بدین عظمت رسانده است. پس از آن به ستایش جانباختگانمان خواهم پرداخت زیرا چنین امروز در اینجا هم بجاست و هم برای همشهریان و بیگانگانی که در این مراسم حضور دارند و آن را می شنوند، سودمند.

نظام سیاسی ما با هیچ نظامی قابل قیاس نیست و از نظام سیاسی همسایگانمان تقلید نشده، بلکه سر مشقی برای دیگران است و جای دارد که همسایگان ما از آن تقلید کنند. شیوه حکومت ما از حیث نام شیوه دموکراسی است. زیرا که در کشور ما قدرت به دست عموم شهروندان است نه در دست گروهی کوچک. در دعاوی و اختلافات خصوصی همه افراد در برابر قانون برابرند. آنجا که برای نیل به مقامی دولتی یکی باید بر دیگری مرجح شمرده شود، ملاک گزینش، قابلیت و توانایی شخصی است نه تعلق به طبقه ای خاص، تنگدستی و گمنامی هیچ فردی را مانع از خدمت به جامعه و دولت نمی شود.

ارتباط روزانه ما با یکدیگر مانند زندگی سیاسی ما روشن و آزادانه است. وقتی که همسایه ما زندگی خود را به میل و سلیقه خویش سامان
می بخشد بر او خشم نمی گیریم و ابرو در هم نمی کشیم. چنین عکس العملی در برابر سلیقه‌ی دیگری، گر چه منشاء زیانی برای او نیست، ولی احساسات او را جریحه دار می کند. ما در زندگی خصوصی آزادیم و به مسامحه گرایش داریم ولی در زندگی اجتماعی پیرو قانون. زیرا که قانون را محترم می شماریم و از قانون شکنی بیم داریم.

از کسانی که برای تصدی مقامات دولتی بر می گزینیم اطاعت می کنیم و به احکام همه قوانین، مخصوصا قوانینی که برای حمایت از ضعفا وضع شده اند، گردن می نهیم و از قوانین ننوشته که بی اعتنایی به آنها در نظر عموم شرم آور تلقی می‌شود، تخطی نمی کنیم.

وقتی که کار خود را به انجام رساندیم به تفریح و استراحت می پردازیم و برای این منظور در طی سال جشنهای ورزشی، مراسم قربانی بر پا می کنیم. به علت قدرت و بزرگی شهر ما همه چیزهای خوب که در هر جای دنیا بدست می آید، به کشور ما سرازیر می شود به طوریکه استفاده از محصولات کشورهای بیگانه برای ما همان گونه امر عادی است که بکار بردن فرآورده های کشور خودمان.

در مورد مساله امنیت میان ما و دشمنان ما فرق بزرگ وجود دارد. مثلا دروازه های ما به روی همه مردم جهان باز است و ما گاه به گاه بیگانگان را از کشور خود بیرون نمی کنیم. [اشاره به رسم اسپارتیان که گاه به گاه همه بیگانگان را از کشور خود بیرون می کردند]. از ترس اینکه دشمنان به اسرار ما راه بیابند و در نقشه های جنگی خود از آنها استفاده کنند. زیرا ما همیشه به شجاعتمان تکیه می کنیم نه به جنگ ابزارها و آبرنگها.

در مورد نظام تربیتی نیز میان ما و بیگانگان فرق است. اسپارتیان از کودکی تمرین مداری می کنند و به انضباط سخت خو می گیرند. ما زندگی را بدون همه آن رنجها و سخت کوشی ها می گذرانیم و با این همه در روز سختی آماده ایم در برابر همه خطرهاایستادگی کنیم. یکی از دلایل این سخن این است که هر گاه اسپارتیان به سرزمین ما حمله می کنند تنها نمی آیند بلکه همه متحدان خویش را با خود می آورند ولی وقتی که ما به کشوری دیگر لشگر می کشیم تنها سپاه خودمان را به آنجا می بریم و با اینکه نبرد در سرزمینی بیگانه صورت می گیرد، بیشتر اوقات بر حریفان پیروز می شویم. این شجاعت ما ناشی از طبیعت ماست نه حاصل قوانین و دستورات دولت، ولی از این گذشته خصایص شایان ستایش دیگری هم دارد که اینک بر می شمارم:

اشتیاق ما به زیبایی سبب می شود که در لذت بردن از زندگی به افراط گراییم، و دلبستگی ما به امور روحی و معنوی مایه سست عنصری ما
نمی گردد. ثروت در نظر ما چیزی است که باید در راه درست بکار رود نه چیزی که با آن بر دیگران فخر بفروشیم، و تنگدستی در نظر ما مایه شرم نیست، شرم حقیقی آنجا است که شخص نکوشد تا با کار و فعالیت از تنگدستی رهایی یابد. در شهر ما هر فردی توجه به زندگی شخصی و خصوصی خویش را با دلبستگی به امور اجتماعی و سیاسی توام می سازد.

ما نمی گوییم کسی که توجه به امور سیاسی ندارد تنها سرگرم کارهای شخصی خویشتن است، می گوییم چنین کسی در شهر ما اصلا کاری نمی کند و شهروند خوبی نیست.

ما آتنیان تصمیمهای راجع به امور سیاسی را پس از بحث و تبادل نظر و پیشبینی نتایج آنها اتخاذ می کنیم و معتقد نیستیم که سخن برای عمل زیان دارد، و بدترین چیزها در نظر ما این است که شخص با شتاب دست به کاری بیازد بی آنکه در باره آن به درستی اندیشیده و شور کرده باشد.

یکی دیگر از موارد افتراق ما با اقوام دیگر آن که ما نخست نیک
می اندیشم و آنگاه خطر می کنیم در حالی که دیگران از روی نادانی، و نیاندیشیده، شجاعت بخرج می دهند و نیندیشیده می ترسند.

از قدرت روحی، کسی بهره ور است که خوشیها و رنج ها را به روشنی می شناسد و با این شناخت بی هیچ واهمه ای با پیشامدها روبرو می شود.

در مورد بزرگ منشی و وفاداری نیز میان ما و بیشتر اقوام فرق است. ما از این رادوست بدست می آوریم که به دیگران نیکویی می کنیم نه از این طریق که از نیکویی دیگران برخوردار باشیم، و به همین جهت دوستی ما شایان اعتماد است زیرا که ما همواره می کوشیم با ادامه نیکو کاری به دوستانمان سپاسگزاری ایشان را نسبت به خودمان زنده نگاه داریم در حالی که احساس کسی که مدیون دیگری است توام با اشتیاق نمی تواند بود. زیرا می داند که وقتی که نیکویی دیگری را جبران می کند این جبران باز پرداخت دین است نه نیکوکاری متقابل. محبت ما به دیگران از روی محاسبه نفع و ضرر نیست، ما آزادانه و فقط به سائقه گشاده دستی و بزرگ منشی خودمان نیکی می کنیم.

با توجه به همه این خصایص، می گویم که شهر ما مدرسه یونان است. و به عقیده من هر فردی در شهر ما در همه جنبه های گوناگون زندگی برای خویش بسنده است و دلیل اینکه آنچه می گوییم نه گزافه بلکه عین حقیقت است، قدرت شهر ما است. قدرتی که در پرتو این خصایص توانسته ایم بدست آوریم.شهر ما یگانه شهری است که در روز امتحان، عظمت و قدرتش بیش از آن است که از آن انتظار می رود. یگانه شهری است که شکست خوردن از آن برای هیچ دشمنی مایه شرم نیست، و هیچ یک از زیر دستانش
نمی تواند ادعا کند سر به فرمان شهری دارد که فاقد لیاقت فرمانروایی بر دیگران است. علامات اقتدار ما روشن و آشکارند و مردمان اعصار آینده، ما را با همان چشم اعجابی خواهند نگریست که امروز به آن می نگرند.

ما نه نیاز به ستایشهای هومر داریم و نه به آواز خوانانی که با سرودهایشان نشاطی زود گذر در درون ما بر انگیزد و از ما نمودی بر ما عرضه کنند که در برابر واقعیت رنگ ببازد. ما در پرتو شهامت خود در هر خشکی و هر دریایی راه یافته ایم. در هر نقطه نشانه های نیکی های ما به دوستان و آسیبهایی که به دشمنان بزده ایم، هویدا است.

برای چنین شهری است که این جان باختگان، که نمی خواستند آن را ناتوان ببینند، با شهامت و شجاعت جنگیدند و از پای در آمدند، و ما که بازماندگان ایشانیم به خاطر نگاهداری آن، هر مشقتی را به جان خواهیم خرید.

آن چرا که ما به خاطر آن می جنگیم بیشتر و بزرگتر از آن چیزی است که دیگران برای نگاهداریش خود را در خطر می افکنند. آنچه این شهر را این چنین بزرگ و شایان ستایش ساخته شجاعت و فداکاری این جانباختگان و مردانی همانند ایشان است. چنین انطباق را میان ستایش و عمل در مورد یونانیان دیگر به دشواری می توان یافت. اینان عنان پیروزی و شکست را به دست امید سپردند و در لحظه رویارویی با خطر، تکیه گاهی جز خویشتن نجستند. در گرماگرم کارزار مقاومت و مرگ را بر گریختن و زنده ماندن برتری نهادند، از نکوهش و شماتت مردمان گریختند و در برابر ضربه های نبرد سینه سپر کردند و در لحظه ای کوتاه، نه در حال ترس بلکه در اوج زندگی و شرف و افتخار از ما جدا شدند.

آری این مردان بدین سان نشان دادند که لیاقت شهروندی شهر ما را دارند. لذا نکته اساسی این است که هر روز باید چشم به قدرت و عظمت آتن بدوزیم و به این شهر از ته دل عشق بورزیم، و بیاندیشیم که این شهر افتخار و شهرت خود را مدیون مردانی است که شهامت را با وظیفه شناسی توام داشتند تا بگویند:

نیکبختی را در آزادی بجویید و آزادی را در شهامت. ننگ شهرت به بزدلی، برای مرد خردمند دردناکتر از مرگ در میدان نبرد برای رهایی میهن است.

آنچه هرگز کهنه نمی شود نام نیک و افتخار است و چنانکه شاعر گفته است، واپسین لذت مرد سال خورده در گردآوری پول نیست بلکه در حرمت دیگران است.

برای بیوگان این جانباختگان تنها توصیه ای کوتاه دارم. بزرگترین افتخار برای شما این است که از مرتبه ای که طبیعت، شما را در آن قرار داده است فرود نیایید و عالی ترین شهرت برای شما این است که مردان درباره شما هر چه کمتر سخن بگویند. خواه به ستایش و خواه به نکوهش.

شهری که فرزندان جانباختگان را در خور بهترین جایزه ها می داند، بهترین شهروندان را دارد. حال پس از عزاداری برای جان باختگانتان متفرق شوید.