بخش یازدهم، مولفه های سخت افزاری تمدن
هنوز تا آمدن اسکندر و تاثیرات فرهنگ هلنیستی در ایران، باید در کوچه های تاریخ کمی درنگ کنیم. سخن از ایونیه و نقش تاریخی مهم این سرزمین آسیایی و چگونگی شکل گیری جوانه های تمدن و انتقال آن تا پشت در کلاس لوکیون، مدرسه استاد استیگرایی، باید تاریخ گردی کنیم. شما این تکه از تاریخ را از زبان ویل دورانت می شنوید با کمی تلخیص.
در شمال کلیکیا سرزمین لم یزرع و کوهستانی قرار داشت به نام پاکادوکیا، و کابادوکیا. این سرزمین از حیث فلزات قیمتی غنی بود و غله و سنگ قیمتی و برده صادر می کرد. در مغرب آنجا لوکانیا بود که به واسطه بازدیدهای بلوس هواری از لوستر و آکانیوم، نامش در تاریح وارد شد.
باز هم از سمت شمال، گالینیا بود که در قرن سوم قبل از میلاد، مردمانی از اهالی گل در آنجا سکونت داشتند. به همین جهت گالانیا یا سرزمین گلها نامیده می شد. معروفترین محصول آن سنگ سیاه پسی نوس بود که به عنوان مظهر کووله به رم فرستاده می شد. شهر عمده آن آنکورا بود که پایتخت
هی تی ها ۳۵۰۰ سال پیش و امروز پایتخت ترکیه آنکارا است. در مغرب ایالت کلاسیکاکیدی سیا که چندین شهر آباد داشت. از جمله کسانتوس که پس از خود کشی دسته جمعی دوباره در برابر بروتوس سر بلند می کرد و آیته دوس که تئاتر آن چنان حفظ شده است که می توان در نظر مجسم ساخت که برای شنیدن و دیدن نمایشهای منانداروس یا اوریپید پر از بیننده و شنونده است.
در مغرب و شمال پسی دیر ایالت مفتوح آسیا قرار داشت که به لیدیا و کایادوسیا تقسیم شده بود. تمدن یونیایی هنوز بعد از ده قرن شکوفا بود. به طوری که فیلستراتوس می نویسد: این ایالت ۵۰۰ شهر داشت و مجموع جمعیت آن به مراتب بیش از امروز بود. روستاهای آن حاصلخیز بود و
حرفه ها قرن به قرن مکمل شده بود. بندرها از ثروت بازرگانی انباشته شده بود. فرسگیا کوهستانی بود. ولی شهر بزرگی داشت مانند آمیلیا که استرابن پس از آسیا، آنرا پس از افسوس قرار می دهد. ولایودیکه که بخاطر فلاسفه نوع پرست و میلیونرهایش شهرت داشت. کنودیس آنقدرها اهمیت داشت که با رم پیمان اتحاد ببندد. در عوض هالیکارناسوس در فاصله بین هرودوت و دی نوسیوس این نقاد غربی بر جسته ولی مورخ فاقد حس انتقاد، می نویسد، این شهر رو به افول رفته بود. میلوتوس با آنکه از لحاظ بندری فعالیت داشت، در حال شکفتگی نبود. بخش آپولون در مجاور معبدی در شهر مجاور آن دیده و به ما هنوز به معماها و پرسشها پاسخ می داد و مقلدان این دیار همچنان داستانها را مانند ملطی ها به هم می بافتند، چیزی نگذشت که رمان یونانی از این طریق بوجود آمد.
پیرینه شهر کوچکی بود ساکنانش می کوشیدند آن را با امارات زیبا بیارایند. در اینجا در قرن اول قبل از میلاد زنی ویله نام به عالی ترین مقام شهرداری رسید. نفوذ ثروت و نفوذ رم در سرزمینهای هلنی مقام زن را بالا می برد. ماگنسیا در کنار رود میاندر معبدی داشت که آنرا از بسیاری از معابد آسیا کاملتر می دانستند. این پرستشگاه به آرتمیس اهدا شده بود و تاریخ بنای آن ۱۲۹ قبل از میلاد بود. طرح آنرا هرموگنس از بزرگترین معماران عصر ریخته بود.
در مکاله مجلس عوام هنوز به عنوان شورای عمومی و اتحاد مذهبی یونیایی هر سال تشکیل جلسه می داد. از میان جزایر واقع در ساحل کاریا “کوس” با صنعت حریربافی و آموزشگاه طب اش که از نظرات بقراط مایه گرفته بود. شهرت داشت.
رودوس به معنی گل سرخ حتی در عالم افول! زیباترین شهر یونانی، بشمار می رفت. هنگامی که اگوستوس پس از جنگ داخلی در صدد بر آمد با لغو همه بدهیها از فلاکت شهرهای مشرق زمین بکاهد. رودس از تحمل خواری قبول این تدبیر سر باز زد و تمام تعهد خود را صادقانه پرداخت. نتیجه این شد که به عنوان یک شهر بانکدار (همانند سویس) موقعیت خود را در دریای اژه باز یافت و به عنوان بندر ترانزیت میان آسیا و مصر شد. این شهر به خاطر مجسمه عظیم و غول پیکر فرو ریخته آپولون، امارات زیبا، مجسمه ها، کوچه های منظم وپاکیزه و حکومت اشرافی کار آمد و مدارس معروف علم بیان و فلسفه اش شهرت داشت. آپولیوس مان در اینجا به قیصر و سیسرون نازک کاریهای انشاء می آموخت و به وسیله آنان تمامی نثر بعدی لاتینی را تحت تاثیر قرار داد.
مشهورترین مرد اهل رودوس در این دوره توسیدنیوس آخرین مغز خلاق عهد باستان بود. او در ۱۳۵ ق.م در آکامیای سوریه به دنیا آمد. نخست به عنوان دونده ماراتن در آتن شرکت کرد و شهرت یافت. پس از اینکه در زمان پاناکیوس در آتن تحصیل کرد، در رودوس توطن گزید و بعنوان صاحبنظر قضایی و به عنوان سفیر در این دیار خدمت کرد و مردانی مانند پمپیوس وسیسرون را به کلاس درس خود پذیرفت. تاریخ جهانی او که اینک در دسترس نیست راجع به رم و مستملکات آن در سال ۱۴۴ تا ۸۸ ق.م نگاشته. این کتاب را فضلای قدیم همپای اثرپلوبیوس می دانستند. شرح مسافرتش به گل و رسالتش در مورد اقیانوس از منابعه ای هستند که استرابن از آنها اسم کرده.
وی نخستین کسی است که فاصله زمین تا خورشید او 83/000/200 کیلومتر بیش از هر محاسبه ای به اصل مسافت نزدیک تر است. برای مطالعه جزر و مد دریا به کاله رفت و آن را ناشی از عمل توام ماه و خورشید دانست. وی را می توانیم از پیشگامان نو افلاطونیان و پلی میان زنون و فلوطین بدانیم.
سپس به سمت شمال به ایالت لیدیا و بزرگترین شهر آن افسوس می رسیم. گر چه پایتخت آسیا پرگامون بود اما افسوس مرکز مجمع ایالتی با کوچه های طویل سنگفرش زیبا با رواق های سایه دار فراوان شکوه خاصی به شهر بخشیده بود. در حفاریهایی که در سال ۱۸۹۴به عمل آمده یک موزه، یک مرکز پزشکی، یک کتابخانه، یک تئاتر به گنجایش ۵۳۰۰۰ نفر از زیر خاک بیرون آمده.
جمعیت این شهر ۲۰۵۰۰۰ نفره را مردمانی چون سوفسطایی های پاک نهاد، بازرگانان، پیشه وران و مردم عادی و بردگان تشکیل می دادند. پس از عبور از سمرنا شهری که به دانشگاهش افتخار می نمود به شهری دیگر می رسیم که شکوه و عظمتش از زر ناب هم تابناکتر است. آتن که شهر را گیمنازیمها (دبیرستانها) موزه ها، کتابخانه ها، تئاتر ها، گرمابه ها و آبهای روان پاکیزه. و … در بر گرفته، که هر تشنه کامی را سیراب بجز آنانی که تشنه خشونت می باشند.
شاید بتوان با این مختصر آدرس، شهر به شهر، کوچه به کوچه، معبد به معبد، موزه به موزه، تئاتر به تئاتر، این ارزیابی را ارائه داد که تاریخ شاهد و ترسیم گر شکل گیری تمدن کلاسیک گردیده است. چون، با بهره گیری از مدرنیته آنتیک (کشف آهن که تحول مهمی در بالا بردن سطح تولید کشاورزی و ساخت ادوات نظامی…ایجاد نمود) از ایونیه از شرق به غرب دریای مرمره و اژه. با دقت نظر جامعه شناسانه این چینش تقریبا الزام آور را شاهدیم.
گام نخست داشتن شهر با نشانه های بالا، معابد، عامل بروز خلاقیتهای هنری، تولید ثروت، شکل گیری اشرافیت، که فرصت فکر کردن به دلیل نداشتن نگرانی های مالی، شرایط اندیشیدن برایش مهیا گردیده، سرانجام مدرسه ها و دانشگاه ها که موجد ظهور و بروز فلسفه و علم به عنوان پاسخگوترین سوالات مدنیتند و به تبع آن انسانهای متمدن که پا به عرصه می گذارند.
بسیاری از مولفه های مدنیت در سراسر امپراطوری هخامنشی به گونه ای که در شهر های بر شمرده در ایونیا دیدیم از آن جمله کتابخانه، موزه، به خصوص تئاتر که در اصل شناسنامه رشد فرهنگی یک جامعه می باشد. به استثناء حوزه آسیای صغیر در سایر نقاط امپراطوری دیده نشده. بلکه پس از آمدن اسکندر به ایران و میراثی که جانشینان وی در ایران، زیر نام فرهنگ هلنیستی بجای گذاشتند. گامهای ماندگار را تا دوران ساسانیان شاهدیم.
آثار باقیمانده از خیابانهای شهر، و همینطور بزرگترین تئاتر تاریخ با گنجایش ۵۶ هزار نفر در شهر ۲۰۵ هزار نفری در شهر افسوس در قرن دوم قبل از میلاد ،همراه با نام تمدن کلاسیک دوران هلنیسم.