بخش پنجم، گاندی پدر سیاسی مصدق
وقتی تمدن و هنر جدید را از روی کمال هشیاری اقتباس و آنچه را که برای ما ضرور است انتخاب کنیم به هدف نهایی خود که دموکراسی حقیقی وسعادت عمومی است؛ نزدیک تر خواهیم شد. فکر می کنید این جمله از کیست؟ از جان لاک، یا ازحلقه سوفیستها، یا ارسطو، یا … خیر از آن محمد رضا شاه در کتاب ماموریت برای وطنم (من می خوانم میهنم!) ص 310
تاکید بر روی این پرسش، اشاره به دانش مدنی والای وی و غفلت غیر مسولانه تمامی قلم بدستان غیر متمدن ماست. شعار مرگ برشاه براساس این پیام گویا: یعنی مرگ بر دمکراسی، مرگ برآزادی که در ذیل بدان خواهم پرداخت.
تنها این جمله نیست، تمامی این اثر به طرزی بس خردمندانه در حدود ۶۹ سال پیش نگاشته شده که جایگاهش درمدرسه لوکیون ارسطوی استاگیرایی ویا کرسیهای آکادمیک اکسفورد، و یا مشابه آن می باشد. برنامه نظری و عملی رسیدن به تمدن، یکی از اشارت مهم این پیام این است که اگر تمدن با هر ترفندی درب خانه ملتی را زد باید برایش فرش قرمز پهن کرد. (کاری که ایرانیان ساکن شهر شوش برای اسکندر کردند) این سخن پیام رهروان تمدن به طور عام می باشد. ازآن بیاموز و رهرو آن شو.
اولین حامل مدنیت کلاسیک را به اسکندر نسبت می دهند که موضوع بحث جداگانه ای است. دومین حامل مدنیت مدرن شخص نیست، بلکه کشور انگلستان است. در ادبیات سیاسی به کلمه استعمار و استعمارگر زیاد برمی خوریم، این کلمه بدون تفسیر دارای بار مثبت است (طلب عمران کردن) زمانی موضوع سیاست شد که مدنیت مدرن از بعد از رنسانس در آن کشور ببار نشست .دستاوردهای اقتصادی برخاسته از آن، آن کشور را به فکر بازار بیشتر و بهتر انداخت. ابتدا همسایگان سپس بقیه کشورها. اولویت اول حفظ منافع و …
پس این سرزمین اولین کشوری بود که شیوه تعامل را جایگزین جنگ و تجاوز نمود. ابتدا به داوری این نظر در ایران می پردازیم. اولین حضور این حامل عمران را در حدود 1010 قمری در دوران شاه عباس با آمدن برادران شرلی شاهدیم. اگر این اتفاق رخ نمی داد و برای ایران متخصص توپ ریز نمی آوردند، ما حداقل تا فرو پاشی دولت عثمانی درجنگ اول جهانی زیر یوغ ترکها می بودیم و آن چرا که از تتمه حمله اعراب و اقوام وحشی از ایران و ایرانی باقیمانده بود، اینان آن را کامل می کردند.
کاری که ایشان از سال 1452 میلادی، تا 1890 بر سر یونانیان آوردند. در ادامه، در دوره قاجار شاهدیم که انگلیس و روس هر دو در ایران به کار خود مشغول، با این تفاوت که به استناد تمامی آثار مورخین و سیاحتنامه ها انگلیس در صف حمایت ازمردم، و روس در حمایت از سلاطین قاجار. تا جائی که با به توپ بستن مجلس توسط روسها، و بست نشستن مردم در باغ سفارت انگلیس، این آنها بودند که به انقلابیون گفتند به جای عدالت خانه مشروطه بخواهید. چون تجربه مشروطه را داشتند.
از گذشته نه چندان دور دو کلمه درست تعریف نشده، استقلال و آزادی. این دو در کنار هم، شد، شعار انقلابیون در مبارزه با حکومتها. از آن جمله در ایران عصر پهلوی.
آزادی، به معنای رهایی از استبداد و احترام به حقوق فردی، تنها در کشورهای دست یافته به تمدن حضور پایدار دارد. لذا در تعامل (در واقع پیوستن) به دنیای متمدن، ملتها می توانند به آزادی برسند. پس سردادن شعار استقلال در اصل یعنی، فاصله گرفتن از دنیای متمدن، کشورهایی مانند آمریکا، انگلیس و … پیوستن به روس و چاوزو کوبا و … بود. چون امروزه تمامی کشورها بین این دو بلوک رفتار سیاسی و پلاتفرم اقتصادی خود را تعریف می کنند، لذا استقلال مساوی است با عقب ماندگی. این و شعارهای غلط از این دست، با تعریف جامعه شناسی ارسطویی هیچ سنخیتی ندارد.
ادامه ماجرا، انگلیس چتر به اصطلاح استعمارگرانه خود را در کشورهای در حال رشد پهن نمود. تایوان، سنگاپور، مالزی، آفریقای جنوبی، کانادا، استرالیا، هند و کشورهای دیگر. جملگی این کشورها با تعریف کشورهای مشترک المنافع خودرا به جایگاه متمدنین رسانده اند.
تنها هند به رهبری گاندی انگلیسی ها را اخراج و هند را مستقل نمود. انگلیسی که برای هند صنعت چاپ را آورد. 137 دانشگاه و مدرسه عالی ساخت. بیش از 30000 کیلومتر راه آهن کشید و چند هزار مدرسه و دبیرستان ساخت و از همه مهمتر با توسعه بهداشت آمار مرگ و میر را آنقدر پایین آورد که امروزه از در و دیوار این کشور فقیر جمعیت می ریزد. مقایسه کنید، کشورهایی که با استعمار ماندند در چه جایگاهی اند. هند با استقلال خود و فاصله گرفتن از استعمار در چه جایگاهی است؟ برای همیشه تاریخ یک قرن عقب تر از کشورهای در استعمار مانده. آفریقای جنوبی را با سایر کشورهای آفریقا مقایسه کنید؟ خواهید گفت اجحاف و غارت این کشورها را توجیه می کنید! پاسخ این است. اگر فرجام غارت و اجحاف مدنیت، آزادی و رفاهی همانند سنگاپور و … می باشد. کاش ما را هم غارت کرده بودند.
تقریبا همزمان با انگلیس فرانسه هم وارد کشورهایی چون ویتنام، کامبوج، تونس، مراکش، الجزایر شد. پس از استقلال نگاه کنید به حال و روز این کشورها بخشی اسیر مارکسیستها، بخشی دیگر مرکز تولید تروریست اسلامی.
تنها می توان با تاثر گفت، فاصله گرفتن از فاصله داران با تمدن آری، ولی فاصله گرفتن از تمدن یعنی خود کشی فرهنگی، عقب ماندن از مدرنیته و بالتبع عقب ماندگی اقتصادی برای همیشه تاریخ از دیگر کشورها.